ابتدائى ميت را قبول دارند و سيره عقلاء در رجوع به اهل خبره را شامل ميت نيز مى دانند ليكن بيان مى كنند كه در صورت قبول تقليد ابتدائى ميت مى بايد امام سيزدهمى پديد آيد و به اين دليل تقليد ابتدائى ميت را جائز نمى دانند اما واضح و روشن است كه اقامه اين دليل از سوى اين بزرگان مصداق " الجواد قد يكبوا " مى باشد زيرا كه اولا همواره و در طول تاريخ هر كدام از علماء و مفاخر شيعه در بخشى از علوم فقهى و يا اصولى و يا كلامى متبحر بوده و اعلميت داشتهاند و لذا اين مسأله اتفاق نخواهد افتاد و ثانيا هر چند كه احراز اعلميت در متقدمين اجمالا ثابت و محقق است ولى نسبت به متأخرين اعلميت را نمى توان بطور كلى نفى كرد بلكه در قسمتى از مسائل، نظريات متأخرين از متقدمين دقيقتر است و لذا با توجه به نظريات ارائه شده و توجه به اينكه ادله ديگر مورد استناد در مرجعيت تقليد، از قبيل آيه شريفه " فاسئلوا أهل الذكر إن كنتم لا تعلمون " و روايت " فارجعوا فيها إلى روات أحاديثنا " (1)، بر زنده بودن مرجع و مقلد دلالت نمى كند و با توجه به اينكه حجيت اجماع و شهرت در صورتى كه با ادله قطعيه مغايرت داشته باشد، محل اشكال است و همچنين با توجه به بيانات و نظرياتى كه در تأييد تقليد ابتدائى ميت ارائه گرديده مى توان جواز تقليد ابتدائى ميت اعلم را مورد تأييد قرار داد، ليكن با توجه به سيره مستمره و شهرت حرمت تقليد ابتدائى و اهميت اين مسائل اساسى همانگونه كه ميرزاى بزرگ شيرازى وعده اى از بزرگان در بقاء بر تقليد بيان كرده اند نظر اين كمترين در تقليد ابتدائى نيز رعايت فتاوى اعلم از اموات و اعلم از موجودين است و واضح است كه اين بحث و نظريه در تقليد ابتدائى ميت
(٢٤)