طى كرده است و مثال را به حضرت امير المؤمنين (ع) و عمر ذكر كرده و حال آنكه، قطع نظر از فجايع و مظالمى كه نسبت به حضرت زهرا (سلام الله عليهما) انجام داد و امثال آن، ممانعت وى از نوشتن نامه توسط حضرت رسول (ص) و آن قول قبيحى كه به اعتراف ابن عباس و بخارى اساس تمام مصائب بوده و هست و يا مسأله تعيين شورائى كه سبب به قدرت رسيدن عثمان گرديد و آن فجايع و مصايب را در عالم اسلام ايجاد كرد كه اثر آن تاكنون و تا قيامت برپاست، هر كدام از اين دو فعل براى عاقل ندانستن او كافى است تا چه رسد به اعقل دانستن او.
اما بهترين مثال براى اين روش، عملكرد خواجه نصير الدين طوسى (قده) است كه تاكنون كسى به جامعيت وى در علوم و فنون مختلف نيامده و محقق و ملا صدرا نسبت به او سلطان المحققين بيان كرده اند، اما در زمان خود و در مسائل سياسى ايشان مرجع بودند ولى در مسائل فقهى علامه و محقق اعلى الله مقامهما مرجعيت داشتند و مثال ديگر مرجعيت سياسى شيخ بهائى و مرجعيت عامه محقق و مقدس اردبيلى اعلى الله مقامهم مى باشد و اين مثالها نشان دهنده امكان وحسن اين مطلب مى باشد.
4 - شرط چهارم شرط ذكوريت و مرد بودن است و شرطيت اين شرط در مشاغل و مناصب به چند گونه است. در مشاغل زمامدارى و ولايت در امور و تصدى شئون سياسى و اجتماعى و قضاوت و مشاورت، با توجه به ادله و موازين اوليه از آيات و روايات و سيره مسلمه دين مقدس اسلام و بلكه ساير اديان الهى، ذكوريت و مرد بودن شرط است ولى نقل در روايت و حديث مسلما ذكوريت شرط نيست چرا كه حدود 130 تن از راويان حديث زن مى باشند كه نمونه بارز وكامل اين زنان حضرت فاطمه سلام الله عليها و سپس ام السلمه و فاطمه بنت الحسين و امثال ايشان مى باشند و مهر زدن حضرت امير المؤمنين بر ريگ