ايمان نداشته باشد) را دليل بر عدم اشتراط ايمان در مرجعيت ذكر كرده اند در حالى كه اين دليل ناتمام است زيرا هدف و مقصد در علم طب سلامت بدن است و ارتباطى به ديانت ندارد بر خلاف علوم دينى كه در آن سلامت دين مطرح است و لذا عموم مردم در امراض خود به طبيبى مراجعه مى كنند كه خود گرفتار آن مرض نباشد و مصداق " طبيب يداوي الناس وهو عليل " قرار نگيرد و شاهد ديگر بر اين مطلب عدم جواز صيد بوسيله سگى است كه توسط فرد مجوسى آموزش ديده باشد مگر آنكه در زير دست مسلمان قرار گرفته و مجددا پرورش يابد كه اين مطلب بنابر نظر عده اى از بزرگان نظير شيخ طوسى در كتاب مبسوط مى باشد و بنابر نقل ايشان (شيخ طوسى) در كتاب خلاف عده اى از اهل سنت نيز همين نظريه را دارند و اين مطلب منافاتى با حسن تعلم علوم و صنايع اگر چه از دست كفار باشد، ندارد.
با توجه به موارد فوق و در صورتى كه ايمان و كفر معلم و پرورش دهنده حيوان تأثير داشته باشد شرطيت آن در انسان واضح و روشنتر خواهد بود، و علاوه بر لزوم شرطيت ايمان و لزوم رعايت درجات آن با توجه به آيه شريفه " يرفع الله الذين آمنوا والذين أوتوا العلم درجات " و وضوح تقدم درجات ايمان بر درجات علم، بايستى مراتب علمى آنان را نيز مد نظر داشت و در صورتى كه هر يك از ضروريات اسلام و شيعه از قبيل) ايمان به ائمه اثنى عشرى - متعه - فدك - علم امام...) مورد تشكيك شخصى قرار گيرد نه تنها از صلاحيت مرجعيت ساقط مىشود بلكه در امامت جماعت و شهادت و ساير موارد مرتبط به آن نيز نمى توان به اين شخص رجوع كرد.