دليل و حجت نبود حضرت مبادرت به ارسال نامه نمىنمود و همچنين مىتوان استدلال نمود به جريان دستور حضرت در مرض وفات به اصحاب خود كه دوات و بياض براى او بياورند تا در آن، آنچه كه موجب رستگارى امت مىباشد ثبت كند (1) و اگر كتابت حجت نمىبود چنين دستورى از پيغمبر لغو بود و همچنين مىتوان به اين داستان بر حجيت كتابت در وصيت استدلال نمود چرا كه حضرت بر آن بود كه وصيت نامه سياسى خود را بنويسد. ولى به حسب نقل صاحب مستمسك مشهور فقها بر آنند كه نوشته در باب وصيت اعتبار ندارد. اما در اين زمينه صاحب جواهر مىگويد: نوشته در باب اقرار و وصيت در صورتى كه ظهور در وصيت و اقرار داشته باشد، حجت است، تا چه رسد به صورتى كه انسان از نوشته علم پيدا كند و استدلال مىكند به اين كه نوشته مانند لفظ است و در مرتبه دوم از وضع مىباشد (2).
هم چنين مىتوان به رواياتى استدلال كرد كه انسان را از خوابيدن در شب نهى مىكند مگر آن كه وصيت خود را زير سر خود بگذارد (3). و وصيتى كه زير سر بايد گذاشت عبارت است از وصيت نامه مكتوب و اگر سند و نوشته اعتبار نداشت پس دستور به نوشتن آن و زير سر گذاشتن لغو بود.
در هر حال آنچه كه به نظر مىرسد آن است كه كتابت و نوشته در باب وصيت و اقرار معتبر مىباشد. در اين مورد بايد به اين سؤال پاسخ گفت كه: آيا مىتوان