دوم: معناى دليل بودن و كيفيت آن.
1 - حدود حجيت قرعه: بايد گفت كه قرعه تنها در موارد خاص جارى مىشود مثلا در موارد تعارض بينات واختلاف چند مرد بر سر فرزند متولد شده از كنيز.
و موارد ديگرى كه شخص متتبع در فقه با آن برخورد مىكند، پس به طور مطلق و عموم نمىتوان آن را دليل دانست هر چند كه حديث شريف مىگويد: " كل مجهول ففيه القرعة " (1) چرا كه فقها به چنين مضمونى فتوى نداده اند و حكم به دليل بودن قرعه در تمام مجهولات، نا تمام است و فقط دليل بودن آن مخصوص به موارد خاصى است كه فقها متعرض شده اند و روايات خاصى نيز در آن موارد وارد شده است.
2 - معناى دليل بودن قرعه: آيا معناى دليل بودن قرعه آن است كه كشف از واقع معين مىكند يا خير؟ سيد مير فتاح در عناوين مىگويد: از روايات چنين ظاهر مىشود كه قرعه همچنان كه كاشف است مثبت هم مىباشد و در اين مورد به روايت محمد بن حكيم استدلال مىكند. وى به امام عرض مىكند كه: قرعه هم خطا دارد و هم به صواب مىرود. امام (عليه السلام) در جواب مىفرمايد: آنچه كه خدا حكم كند خطا ندارد (2). و مقصود از كاشفيت آن است كه آنچه خدا حكم مىكند قطعا مبين واقع است و مخالف واقع نيست و مقصود از اثبات آن است كه آنچه خدا