اعتبار نداشته باشد و او را دليل نگوييم. پس اقرارى كه در خارج از محكمه صورت گرفته باشد دليل و قابل بررسى است هر چند كه در محكمه مورد انكار قرار بگيرد.
همچنين شهادتى كه در خارج از دادگاه بيان شده دليل و قابل بررسى در محكمه است هر چند كه در محكمه انكار شود. پس اين تعريف نيز به جهت اشكالات وارده قابل قبول نيست.
تعريف سوم تعريفى است كه محقق لنگرودى بيان داشته است، ايشان در تعريف دليل اثبات، چنين گفته است: " در تعريف دليل اثبات دعوى... مىتوانيم بگوييم رهنماى انديشه به يك مجهول قضايى در مقام اثبات يا دفاع دليل اثبات دعوى است " (1).
نقد و بررسى:
اولا - مطلق رهنماى انديشه، دليل اثبات نيست. مثلا شهادت يك نفر ممكن است رهنماى انديشه به يك مجهول قضايى باشد و حال آن كه دليل اثبات قانونى بر آن صدق نمىكند، زيرا دليل اثبات قانونى را " بينه " نيز مىگويند ولى شهادت يك نفر را بينه نمىگويند.
ثانيا - در تعريف، انديشه مطلق بيان شده است و حال آن كه دليل اثبات قانونى رهنماى انديشه، خاص است و تنها انديشه قاضى ملاك مىباشد. اما به هر حال اين تعريف با اصلاحات و تغييرات لازم بهترين تعريف است و بايد آن را بدين گونه تعريف نماييم:
دليل اثبات عبارت است از راهنماى انديشه دادرس براى كشف موضوع قضايى