قرب الهى.
قصد ما في الذمه: يعنى نيت كند براى آنچه كه بر او واجب بوده و آن را به نيت عبادت نا معلومى بجا آورد.
قى: استفراغ.
كافر: كسى كه به توحيد و نبوت يا هر دو آنها معتقد نيست يعنى:
1 - كسى كه منكر وجود خداست.
2 - كسى كه براى خدا شريك قرار مىدهد.
3 - كسى كه پيغمبرى پيامبر اسلام (ص) را قبول ندارد.
4 - كسى كه در اين مورد شك دارد.
5 - كسى كه منكر ضرورى دين است بطورى كه انكار او به انكار خدا و رسول (ص) مى انجامد.
كافر حربى: كافرى كه با مسلمين در حال جنگ است.
كفاره جمع: كفاره سه گانه (شصت روز روزه گرفتن، شصت فقير را سير كردن و بنده اى را آزاد كردن).
ما ترك: آنچه از متوفى باقى مانده مانند پول، خانه و غيره.
مباح: هر فعلى كه از نظر شرعى نه ممدوح است و نه مذموم، (در برابر واجب، حرام، مستحب و مكروه).
مبتدئه: زن در حال نخستين عادت ماهيانه.
مبطون: كسى كه در نگهدارى غايط نمى تواند خوددارى كند.
متنجس: هر چيزى كه ذاتا پاك است ولى در اثر برخورد مستقيم يا غير مستقيم با شيئ نجس آلوده شده است.
محذور: مانع، كنار گذاشته شده، آنچه از آن پرهيز شده است.
محل اشكال است: صحت و تماميت آن مشكل است (مقلد مىتواند در اين مسأله به ديگرى رجوع كند).
محل تأمل است: بايد احتياط كند (مقلد مىتواند در اين مسأله به ديگرى رجوع كند.).