معده طبلى خوار همچون طبل كرد * قسم هيجده آدمى تنها بخورد وساق الكلام وطوله كما هو دأبه، الى أن قال:
اين سخن پايان ندارد آن عرب * ماند از الطاف آن شه در عجب خواست ديوانه شدن عقلش رميد * دست عقل مصطفى بازش كشيد آب بر رو زد در آمد در سخن * كاى شهيد حق شهادت عرضه كن وطول الكلام الى أن قال:
اين سخن پايان ندارد مصطفى * عرضه كرد ايمان وپذرفت آن فتى گشت مؤمن گفت اورا مصطفى * كامشب ديگر تو شو مهمان ما كرد الحاحش بخور شير ورقاق * گفت گشتم سيرو الله بى نفاق اين تكلف نيست بى ناموس وفن * سيرتر گشتم از آن كه دوش من در عجب ماندند جمله اهل بيت * پرشد اين قنديل زآن يك قطره زيت آنچه قوت مرغ بابيلى بود * سيرى معده چنين پيلى بود فچفچى افتاد اندر مرد وزن * قدر پشه مى خورد اين پيل تن حرص ووهم كافرى سر زير شد * اژدها از قوت مورى سير شد آن گدا چشمى كفر از وى برفت * لوت ايمانيش لمتر كرد وزفت آن كه از جوع البقر بر مى طپيد * همچو مريم ميوه ء جنت بچيد ميوه ء جنت سوى جسمش شتافت * معده ء چون دوزخش آرام يافت (1) [تحقيق حول الحديث النبوي " إن الرضا بالكفر كفر "] ورد في الخبر عن سيد البشر: " إن الرضا بالكفر كفر " (2).
أقول: وذلك لما ثبت بالعقل والنقل أن الراضي بفعل المحسن شريك له في إحسانه، والراضي بفعل المسئ شريك له في إساءته، من جهة المدح والذم والأجر والإثم، وقد ذم الله تعالى في كتابه العزيز (3) من كان من اليهود في عصر