و امثال اينها مىشود يا نه؟
ج - در فرض سؤال مجرد ادعاى همسر ميت، بدون اقرار ورثه و بدون بينه فايده ندارد بخصوص اگر اولاد ميت صغير باشند. بلى اگر كبار ورثه مدعاى همسر را قبول داشته باشند هر چه در عرف محل از ته خانه محسوب است از سهم كبار كه مدعاى او را قبول كردهاند بايد به او واگذار شود.
س 10 - آيا فحاشى به انسانهاى معمولى حق الله محسوب و قابل گذشت مىباشد همان طورى كه حد قذف با گذشت مقذوف اجراء نمىشود و فحاشى به صلحاء يا علماء آيا قابل گذشت است يا خير؟
ج - حد قذف حق الناس است و فحاشى به افراد مسلمان از گناهان كبيره است و تعزير در آن با نظر حاكم شرع جامع الشرائط است و در هر يك از موارد اگر قبل از ثبوت نزد حاكم شرع توبه كند تعزير ساقط مىشود.
س 11 - اگر اصل قتل، براى دادگاه روشن شود اما عمد و شبه عمد بودن آن روشن نباشد چه بايد كرد؟ ج - اگر در فرض مذكور، اولياء دم، حاضر بگرفتن ديه شدند، با رضايت فبها، و الا ثبوت دعواى آنها موكول به اثبات است.
س 12 - شخصى در عمارتش اصطبل زير زمينى كنده و مقدارى به ملك همسايهاش مخفيانه تجاوز نموده و غصب كرده و در ملك غصبى پول دفن كرده، صاحب ملك غصب شده فوت نموده و ورثه متوفى دفينه را يافتهاند، غاصب با خبر شده و مدعى است دفينه از آن غاصب و ناچار به اعتراف به غصب نمودن زمين متوفى است، و بر غصب شدن ملك علاوه بر اعتراف غاصب شواهد و دلائل قاطعى اظهر من الشمس موجود است بفرمائيد دفينه متعلق به كى است؟
ج - در فرض سؤال اگر دعواى مالكيت منحصر به آن دو نفر است كسى كه دفينه در ملك شرعى او بوده و فعلا در دست او است ذى اليد مىباشد و خصم او مدعى است و بايد ادعاى خود را با مرافعه نزد حاكم شرعى اثبات كند و اگر نتوانست ادعاى مالكيت خود را اثبات كند حق قسم بذى اليد دارد.