چيز طاهر بگذارند و روى آن را مسح كنند و همچنين است حكم شكستگى و قروحى كه بر روى آنها جبيره نباشد هر چند در اين دو صورت اضافه نمودن تيمم احوط است (1).
(مسأله 338): اگر در بعضى از مواضع شكستگى وضو جبيره باشد و رساندن آب به پوست زير جبيره، با برداشتن جبيره يا مكرر ريختن آب و يا فرو بردن عضو در آب ممكن باشد و آب به پوست برسد و شسته شود واجب است اين اعمال را انجام داد ليكن احوط آن است كه هرگاه برداشتن جبيره ممكن باشد بايد آن را برداشت و پوست زير آن را شست و هر گاه ممكن نشود بايد آب را مكررا بر آن ريخت تا موضع شسته شود يا اينكه عضو را به جهت شستن در آب فرو برد.
(مسأله 339): در فرق فوق اگر شستن پوست ميسر نشود بايد بر روى جبيره مسح كند و هر گاه جبيره در موضع مسح باشد، پس اگر جبيره تمام موضع مسح را نگرفته و به مقدار كفايت نمودن آنچه در مسح واجب است باقى مانده باشد، بايد به مسح آن مقدار اكتفا نمايد.
(مسأله 340): اگر تمام محل مسح را جبيره گرفته باشد، اگر برداشتن جبيره به اندازه كفايت مقدار واجب در مسح ممكن باشد، بايد بردارد و بر آن عضو مسح كند و اگر ممكن نباشد بايد بر روى جبيره مسح نمايد، ليكن در صورتى كه رسانيدن آب به زير جبيره با فرض عدم ضرر ممكن باشد و محل نيز طاهر باشد، مكرر ريختن آب بر جبيره واجب است.