و آيا جهل موجب بطلان بيع است؟
ج: شرط فاسد گر چه مفسد نيست ولى شرط مجهول، جهل آن به بيع سرايت مىكند و موجب بطلان مىشود، چه شرط خيار فسخ باشد و چه شرط به منظور تحكيم عقد بيع و تضمين حضور در دفترخانه، در هر صورت مجهول است.
س: كوپن ارزاق عمومى را فروخته، غافل از آن كه فروش كوپن صحيح نيست، چون كوپن ماليت ندارد. بلكه حق خريد به نرخ دولتى است و حق را نمىتوان فروخت، چون مبيع بايد عين باشد، بله مصالحه آن جايز است، سؤال اين است: حال كه معلوم شده، كه معامله باطل بوده، با اين پول چه كند، با اين كه صاحبش را نمىشناسد؟
ج: اين مال، مجهول المالك است، و احتمال هست كه بتواند پول را به عنوان (مقاصه) از حق بردارد، چون مقاصه در حق هم جريان دارد، بهتر آن است كه با فقيرى دستگردان كند و براى صاحبش صدقه بدهد و با هم تنصيف كنند.
س: اگر قرار داد كتبى بين دو نفر منعقد شده خصوصيات بايع و مشترى و ملك مورد معامله و تعهدات طرفين (از قبيل حق محضر و ماليات) و تعهد بايع به امضا سند محضرى و غير اينها قيد شده باشد و نسبت به ثمن، فروشنده به خط و امضاى خود نوشته باشد كه وجه آن را دريافت كرده و به امضا كتبى طرفين رسيده، آيا بايع مىتواند پس از اين اعتراف كتبى، مدعى شود كه من اصلا وجهى دريافت نكردهام؟
ج: اگر انكار او برگشتش به اين است كه اقرار و امضا كتبى على رسم القباله بوده مىتواند مدعى شود و صرف امضا و نوشتن دليل و حجت نيست، كه گفته (لا عبرة بالقرطاس...) بر خلاف ظواهر الفاظ كه حجت است و اصل عقلائى بر تطابق اراده استعمالى و جدى است، مگر خلاف آن ثابت شود، به خلاف نوشته كه بايد با قرائن و ضمائم خارجى مثل شهادت شهود بر صحت امضا و اين كه در مقام معامله بوده نه در مقام مسوده و پيش نويس، و همچنين در وصيت و وقف نامه كتبى، بايد به امضا شهود برسد و قرينه بر اراده انشاء