س 17 - آيا ملكى را كه پدرى در ميان جمعى از روحانيون، به فرزند يا فرزندان خود هبه نمايد يا صلح كند و مكتوب گردد مىتواند دوباره به فرزند خود بفروشد و چيزى دريافت كند و اگر دريافت نمود عمل او صحيح است يا خير؟
ج - در فرض سئوال اگر هبه، قبل از قبض دادن به فرزند، يا صلح با خيار فسخ از براى صلح كننده باشد، پدر مىتواند بعد از رد هبه و فسخ صلح، به فرزند خود بفروشد و اگر بعد از قبض دادن مال موهوب باشد يا عقد صلح خيارى نباشد، مال فرزند مىشود و پدر حقى در آن مال ندارد و فروش آن بعنوان مال خود جايز نيست و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.
س 18 - شخص تاجر در تجارت خود مواجه با خسارت گرديده و در اثر فشار و ناراحتى و فكر و خيال، املاك و مستقلات خود را در معرض فروش در مىآورد و عموى صغير بعنوان قيم، مورد بيع را سياستا به صورت صلح كه در سند نوشته شده براى صغير خريدارى مىكند و ضمنا خيار غبن في الغبن هم مصالحه شده وملك مورد صلح به تصرف در آمده و قرار شده كه ثمن را به طلبكارهاى شخص تاجر بپردازد پس از مدتها فروشنده فهميده كه پنج برابر مبلغ دريافتى مغبون شده و پس از علم به غبن، به صغيرى كه كبير شده و به قيم مذكور، اعلام نموده و خواستار ملك شده، مرقوم فرمائيد كه چنين معاملهاى كه بعنوان صلح واقع شده صحيح است يا نه و ثانيا صلح غبن في الغبن در معاملاتى كه پنج برابر ثمن، غبن دارد سبب سلب حق فسخ مىشود يا خير؟
ج - در فرض مسأله، صلح محمول به صحت است و اگر غرض از صلح خيار غبن، اسقاط آن باشد مصالح بواسطه غبن، اختيار فسخ ندارد. بلى اگر ثابت شود كه غبن به نحوى بوده كه موقع اسقاط محتمل نباشد خيار غبن باقى است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.
س 19 - شخصى عمارت خود را به دو فرزندش مصالحه نموده و شرط كرده كه مادام الحيوة خيار فسخ با خودش باشد بعد از مدتى، اين شخص مصالح به فرزند خودش مىگويد كه بعد از وفات من از عمارت يك اطاق به عيال من بدهيد و گاهى گفته كه بعد از من در تقسيم عمارت نزاع نكنيد آيا اين گونه سخنان موجب فسخ صلح