الدين لأوجعته) (1).
اگر جوانى از شيعه به نزد من آورده شود كه در صدد فهم و فرا گرفتن احكام دين خود نباشد او را (تنبيه) دردناك مىكردم.
و امام صادق عليه السلام مىفرمود: (لوددت ان اصحابي ضربت رؤسهم بالسياط حتى يتفقهوا) (2) راستى دوست مىدارم كه با تازيانه بر سر اصحابم زده شود تا احكام دين خود را فرا بگيرند و بفهمند.
و از اينرو (بنقل محقق بزرگ مرحوم آقاى نائينى) شيخ انصارى اعلى الله مقامه در رساله عمليه خود حكم فرموده به فسق كسى كه تعلم مسائل مورد ابتلاء را ترك كند و در صدد ياد گرفتن آنها نباشد (3).
در اعصار ائمه طاهرين عليهم السلام عهده دار بيان احكام الهى، خود امامان بودند و نيز اين موضوع به عهده اصحاب و شاگردان مخصوصى هم گذاشته مىشد مردان فاضل و مايه دار و با فضليتى مانند زراره و محمد بن مسلم و ابو بصير و ابان بن تغلب، مسائل حلال و حرام و احكام دين را در اختيار مردم مىگذاشتند و خود ائمه، مردم را به آنان ارجاع مىدادند.
چنانچه شعيب عقرقوفى مىگويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم: (ربما أحتجنا أن نسأل عن الشيء فمن نسأل؟ قال: عليك بالأسدي، يعنى أبا بصير) (4).
چه بسا نياز پيدا مىكنيم كه در موردى پرسش كنيم حال از چه كسى بپرسيم؟ فرمود: بر تو باد به اسدى يعنى ابو بصير (4).
و نيز عبد الله بن ابى يعفور مىگويد: (قلت لأبي عبد الله عليه السلام: إنه ليس كل ساعة القاك ولا يمكن القدوم ويجيء الرجل من اصحابنا فيسألني وليس عندي كل ما يسألني عنه فقال: ما يمنعك من محمد بن مسلم الثقفي فإنه سمع من أبي وكان عنده وجيها) (5).