براى انجام كار استفاده نشود) هر چند سائمه باشند و در كار كن بودن فرقى ميان زراعت كردن (شخم زدن و امثال آن) و آب كشى و سوارى و آسياب كردن و غير اينها نيست هم چنان كه فرقى ميان مالك و غير مالك - با اذن مالك يا بدون اذن مالك - در وادار كردن آنها به كار نيست، و ميزان در آن صدق عرف است كه عرف آن حيوان را كار كن نخوانند.
(مسأله 1537): در غلات اربع (گندم، جو، خرما، مويز) شرط است كه شخص قبل از زمان تعلق زكات بر آنها مالك آنها باشد چه به زراعت باشد و چه به غرس و يا به مساقات و يا به شراء و يا به قبول هبه (بخشش) و يا به صلح باشد و يا از طريق مهريه و يا امثال آن مالك شده باشد، بنابر اين اگر بعد از زمان تعلق زكات بر آنها آن شيئ منتقل شد بر مالك قبلى است كه زكات آنها را بدهد نه بر مالك فعلى.
(مسأله 1538): زكات در غلات اربع واجب نمى شود مگر پس از خروج مقدار خراج (ماليات) و نيز بعد از خارج نمودن مخارج زراعت چه مخارج قبل از زمان تعلق وجوب و چه بعد از آن و همچنين هزينه بذر، اجرت شخم زدن و لايروبى و كارگر و نگهبان و بالاخره آنچه كه تحصيل زراعت متوقف بر آن است از ابتداء عمل تا زمان رسيدن محصول همگى جزء مخارج قبل از زمان تعلق وجوب مى باشند، و هزينه خشكاندن انگور و رطب نيز از اين باب است و زكات بعد از آنها تعلق مى گيرد.
(مسأله 1539): اگر شخص خراج گيرنده (گيرنده ماليات) از مخالفين باشد (شيعه نباشد) احوط (1) عدم استثناء آن مقدار خارج شده از متعلق زكات