را شير دهد كه بواسطه شير دادن به آن بچه به شوهر خود حرام شود، مثلا اگر شوهر او دختر شير خوارى را براى خود عقد كرده باشد، زن نبايد آن دختر را شير دهد، چون اگر آن دختر را شير دهد، مادر زن شوهرش مىشود و بر او حرام مىگردد.
مسأله 2502 - اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود، بايد دختر شير خوارى را مثلا دو روزه براى خود عقد كند و در آن دو روز با شرائطى كه در مسأله 2483 گفته شد زن برادرش آن دختر را شير دهد.
مسأله 2503 - اگر مرد پيش از آن كه زنى را براى خود عقد كند، بگويد: بواسطه شير خوردن، آن زن بر او حرام شده - مثلا بگويد شير مادر او را خورده چنانچه تصديق او ممكن باشد نمىتواند با آن زن ازدواج كند و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف او را قبول نمايد، عقد باطل است پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد، يا نزديكى كرده باشد ولى در وقت نزديكى كردن، زن بداند بر آن مرد حرام است، مهر ندارد و اگر بعد از نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده، شوهر بايد مهر او را بدهد و اگر مهر المثل او با مهر المسمى تفاوت دارد در مقدار تفاوت با هم مصالحه نمايند.
مسأله 2504 - اگر زن پيش از عقد بگويد: بواسطه شير خوردن بر مردى حرام شده، چنانچه تصديق او ممكن باشد، نمىتواند با آن مرد از ازدواج كند و اگر بعد از عقد بگويد، مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است و حكم آن در مسأله پيش گفته شد.
مسأله 2505 - شير دادنى كه علت محرم شدن است به دو چيز ثابت مىشود: اول - خبر دادن عدهاى كه انسان از گفته آنان يقين يا اطمينان پيدا كند. دوم - شهادت دو مرد عادل يا چهار زن عادله، ولى بايد شرائط شير دادن را هم بگويند مثلا بگويند: ما ديدهايم كه فلان بچه بيست و چهار