به او بگويد كه زكات است، بلكه اگر فقير خجالت بكشد، مستحب است به اسم پيشكش بدهد ولى بايد قصد زكات نمايد.
مسأله 1944 - اگر به خيال اين كه كسى فقير است با و زكات بدهد و بعد بفهمد فقير نبوده، يا از روى ندانستن مسأله به كسى كه مىداند فقير نيست زكات بدهد، چنانچه چيزى را كه با و داده باقى باشد، بايد از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر از بين رفته باشد، پس اگر كسى كه آن چيز را گرفته مىدانسته زكات است انسان بايد عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر نمىدانسته زكات است، نمىتواند چيزى از او بگيرد و بايد از مال خودش زكات را به مستحق بدهد.
مسأله 1945 - كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد، اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد، مىتواند براى دادن قرض خود از سهم بدهكاران زكات بگيرد، ولى بايد مالى را كه قرض كرده در معصيت خرج نكرده باشد، يا اگر در معصيت خرج كرده، از آن معصيت توبه كرده باشد بلى از سهم فقراء مىتواند زكات بگيرد اگر چه از آن معصيت توبه نكرده باشد.
مسأله 1946 - اگر به كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد از سهم بدهكاران زكات بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصيت مصرف كرده، چنانچه آن بدهكار فقير باشد مىتواند آنچه را به او داده بابت زكات حساب كند. ولى احتياط واجب آنست كه اگر از آن معصيت توبه نكرده، چيزى را كه به او داده بابت زكات حساب نكند.
مسأله 1947 - كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد، اگر چه فقير نباشد، انسان مىتواند طلبى را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.