على مرتضى رضي الله عنهما. پس اعرابى از حسين رضي الله عنه پرسيد كه تونبيره أبي طالب هستى. گفت: آرى گفت پدر تو مردى خون ريز وفتنه انگيز بود پس عبد الله بن عمر وعبد الرحمن بن أبي بكر وغيرهما قصد كردند كه أو را بزنند وأدب كنند. أمير المؤمنين حسين تبسم كرد وگفت كه بگذاريد أو را واز أو پرسيد كه اى وجيه عرب تو را تنكدل وخشمناك مى يابم اگر گرسنه باشى تو را طعام دهم واگر خستگى بيان در تو اثر كرده باشد تو را علاج كنم واگر قرض دار باشى قرض تو را أدا نمايم واگر زن تو با تو خصومت كرده باشد آشتى دهم واگر كارى داشته باشى بگو تا أعانت ونصرت كنم. پس اعرابى شرمنده شده پايش ببوسيد وعذر خواست ورفت، با أمير أصحاب گفت كه ما كلانتر وبلندتر كوه باشيم از بادهاى مخالف كه ستوه باشيم.
(٤٣٧)