مسأله 1938 - فقيرى كه ياد گرفتن صنعت براى او مشكل نيست بنابر احتياط واجب بايد ياد بگيرد و با گرفتن زكات زندگى نكند. ولى مادامى كه از تحصيل مخارج عاجز است، مىتواند زكات بگيرد.
مسأله 1939 - به كسى كه قبلا فقير بوده و مىگويد: فقيرم، اگر چه انسان از گفته او اطمينان پيدا نكند، مىشود زكات داد.
مسأله 1940 - كسى كه مىگويد فقيرم و قبلا فقير نبوده يا معلوم نيست فقير بوده يا نه، چنانچه از گفته او اطمينان پيدا نشود، احتياط واجب آنست كه به او زكات ندهند.
مسأله 1941 - كسى كه بايد زكات بدهد، اگر از فقيرى طلبكار باشد، مىتواند طلبى را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.
مسأله 1942 - اگر فقير بميرد و مال او به اندازه قرضش نباشد، انسان مىتواند طلبى را كه از او دارد بابت زكات حساب كند. ولى اگر مال او به اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند، يا به جهت ديگر انسان نتواند طلب خود را بگيرد، بنابر احتياط واجب نبايد طلبى را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.
مسأله 1943 - چيزى را كه انسان بابت زكات به فقير مىدهد لازم نيست به او بگويد كه زكات است، بلكه اگر فقير خجالت بكشد، مستحب است به اسم پيشكش بدهد ولى بايد قصد زكات نمايد.
مسأله 1944 - اگر به خيال اين كه كسى فقير است به او زكات بدهد: بعد بفهمد فقير نبوده، يا از روى ندانستن مسأله به كسى كه مىداند فقير نيست زكات بدهد.
چنانچه چيزى را كه به او داده باقى باشد، بايد از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر از بين رفته باشد، پس اگر كسى كه آن چيز را گرفته مىدانسته زكات است انسان بايد عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر نمىدانسته زكات است، نمىتواند چيزى از او بگيرد و بايد از مال خودش زكات را به مستحق بدهد.
مسأله 1945 - كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد، اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد، مىتواند براى دادن قرض خود از سهم بدهكاران