در اينكه با حمل بر صحت احتياط از دست نبايد داد و حكايت ليك نزد خود نما زيشان حذر * خاصه كز مؤمن دهد زايشان خبر داد اسماعيل فرزند امام * بر يكى ز اهل زمان خويش وام او از آن پس وام را واپس نداد * نزد صادق كرد اسماعيل ياد گفت با فرزند آن مير انام * خود نه بشنيدى كند شرب مدام وام بر مى خواره دادى اى پسر * خود فكندي خويش را اندر ضرر گفت مى گفتند من ناديده ام * اعتمادى نيست بر بشنيدهام آن امام دين پى ذكر سند * گفت صدق مؤمنا فيما شهد (1) (در جمع ما بين آنچه به نظر ضد نمايد و آنكه آنها وفق است) هست در شرع و طريقت راهها * كاول آيد در نظرها ضد نما ليك باشد عين عدل و راه راست * چشم ضد بين اندر اين ره كج نما است كن همى از موضع تهمت حذر * ليك منما متهم آنكوست در پاى تا سر باش در خوف خدا * همچنان سر تا به پا رو در رجا نيست جبر و نيست در كار اختيار * نى مركب زين دو در بين و كنار بين امرين است امرى بس وسيع * ليك بنمايد بسى نغز وبديع خالق اشياء است در اشياء درون * همچنان كوهست از اشياء برون در درون بى وصل و بيرون بى فصال * عكس مرآت آر از بهر مثال عكس بيرون و درون آينه است * ليك نى ممزوج و نه از وى باينه است گر چه عكس عكس باشد كاينات * جملگى عكسند در مرآت ذات
(١١٢)