جعفر بحرينى (1) را شمرده اند.
و مدتى در اروميه و تبريز و آن صفحات بوده و تدريس داشته و رساله در اين مسألة كه آنجا اتفاق افتاده نوشته كه زنى ذميه و شوهرش ذمى بود به جهت عشق مرد مسلمانى، مسلمان شده و در بين عده، آن مسلمان با او وطى كرده و بعد او را تزويج نموده و علماء آن بلد حكم به بطلان نكاح كرده و آقا محمد على حكم به صحت، و رسالهاى نوشته مشتمل بر هفتاد فرع، و بعد مدتى در قم نزد ميرزاى قمى بوده، و بعد مدتى كاشان نزد نراقى، و بعد در اصفهان، و مشغول به تدريس شده و معروف به فقيه مطلق بوده و در مسجد ذو الفقار امامت داشته و تصنيفات بسيار، سيما در فقه نوشته كه پر فائده و پر فرع است و بالاخرة به اصرار و خواهش اهل قمشه، و جهاتى رفته در قمشه آنجا مشغول به ترويج و از او استجابت دعا و كرامات از قبيل به طلب باران رفتن و باران آمدن و گرفتارى و صدمات كه بر دشمنان او وارد آمده و غير اينها معروف است، و ترويجات مسائل در آنجا بسيار از او شده. و مراتب تقوى وديانت و زهد و ورع و فضايل در هر حالى از او مسلم و معروف است، اگر چه قمشه ماندن او باعث گمنامى او گرديده چون شأن او اجل از اين بود به حسب اوضاع حاليه و آخر الامر به فرار از وباء، از قمشه به شاه سيد على آمده.
وفات نموده در سنه هزار و دويست و چهل و پنج (1245).
در مصنفات آقا محمد على نجفى (ره) و كتابهاى او يكى حاشيه بر شرح لمعه است كه بسيار كتاب پر فرع خوبى است، ديگر كتاب فقه استدلالى در صلوة مسافر و نكاح و طلاق و ديات، خيلى مبسوط و مفصل و با فائده است، و حاشيهء قواعد علامه، و حاشيهء قواعد شهيد،