اول بناء او از صفويه شده، من بعد خراب شده. گويند: نانوائى از دست فراشهاى حاكم گريخته در اين تكيه آمده و اين تكيه مخروبه بوده، با خود نيت مى كند كه اگر اين مرد بزرگوار و صاحب مقامات است فراشهاى حاكم مرا نمى بينند، تعمير اين گنبد و اين جا را مى كنم بعد فراشهاى حاكم آمده توى همانجا گشته و او را نديدند، بعد آن مرد نانوا تعمير آنجا نموده و رفع خرابى آنجا كرده.
وفات او در هزار و صد و شانزده (1116).
و آن بزرگوار جد سادات پاى قلعه كه از اكابر اصفهان هستند و جمعى از آنها از فضلا و اهل علم وتوليت مدرسهء چهار باغ در دست بعضى از ايشان است و اين سلسله با سلسلهء امام جمعه اصفهان، و با سلسلهء امام جمعهء طهران از يك طائفه اند.
گويند مير عماد، ومير حسن جد ايشان از مدينه آمدند در اصفهان و در جورت وخاتون آباد منزل كردند كه همانجا فوت شده و در دامنهء كوه جورت مدفونند و به زيارت ايشان هم مى روند و اين سلسلههاى جليله به ملاحظهء بودن اجداد آنها در خاتون آباد، خاتون آبادى معروف شده. و در اين تكيه از اجلاء اولاد آن مرحوم و اين سلسلهء جليله جمعى مدفونند.
از آنجا پائين مى آيى في الجمله عمارت و باغ فاصله است، مى رسد به قبرستان كوچكى در توى قبرستان كوچك قبر عبد المجيد درويش، خوش نويس معروف در خط شكسته پهلوى.
در شرح حالات مير ابو القاسم فندرسكى راه كه مى روى رو به تكيه در اواسط قبرستان است از آنجا مى رود تكيهء مير كه قبر مرحوم ميرزا ابو القاسم فندرسكى كه از جملهء بزرگان حكما و عرفا است، در آنجا است و صاحب اين قصيدهء معروفه است: