عزلت ار خواهى سحر گاهان گزين * خلوتي با دوست در سوز وانين بو العجب وقتى است هنگام سحور * با صفا حالى است خلوت با غفور اى خوشا خلوت گزينان سحر * وى خوشا شب زنده داران از سهر وى خوشا شيرينى راز و نياز * وى خوشا زان لذت سوز و گداز تلخ كامم بار الها آگهى * كى ز حلواى مناجاتم دهى (اشاره به امتحان خلوص در طلب علم و امتحان در ريا) در حديث قدسي آمد اين خطاب * كش عتاب اندر بود اندر عتاب علم جوئى كش غرض جز ذات ما است * او ز حلواى مناجاتم جداست اين نشانى بو العجب رمز آمده است * عالم از وى نزد خود رسوا شده است امتحانى هست بس نغز و عجيب * خويش را زو امتحان كن اى حبيب همچو آن رمز دگر كاندر عمل * آمده اندر طريقت بى خلل از ريا آن كس بود خالى و دور * كز ثناى خلق نايد در سرور كن كلاه خويش قاضى اى كيا * بين چسان هستى گرفتار ريا اين تلازم هست گر در اين نشان * كم كسى خالص شود در امتحان از صداى رهرو مور سياه * روى سنگى نرم اندر شامگاه (1) اين ريا اندر شما مخفى تر است * كى به آسانى توان زو باز رست (بيان مرائين وآثار رياها)
(١٠٨)