خواهما تا از غم داغ شما * جرعهها نوشم به تسليم و رضا كين مصيبت هست بر دل بس گران * برتر از صد تير و شمشير و سنان آن كه را دادند صبر اندر مصاب * از وفا دادند اجر بى حساب هم و غم و حزن و كربات و مصاب * بر مسئ كفاره بر محسن ثواب يافت ايوب از مصيبات وعنا * افتخار انتساب عبدنا صوم چون صبر است شد اسپر ز نار * و آن جهاد از صبر آمد استوار فاصبروا وصابروا ورابطوا * واستعينوا الصبر را بين توتبوا (حكايت صبر طفل از روى عقل) طفلكى افتاد اندر چاه آب * مادرش آمد به سر با اضطراب گفت بنما صبر تا آرم درون * يك مقنى كاردت از چه برون گفت نارم صبر خواهم كرد چون * چون نتانم خود ز چه آيم برون العجب زين بخردان سال خرد * كز خرد باشند كم از طفل خرد (واقعهء عبد الله بن حر و سيد الشهداء (عليه السلام) و بى توفيقى او و توفيق طفل ابن عوسجه) آن شنيدى خامس آل عبا * چون به قصر بن مقاتل شد فرا ديد آنجا خيمه اى را استوار * امتحان را كرد سرى آشكار گفت اين از كيست گفتندش كه هست * ز ابن حر جعفى دنيا پرست رهنمائى رهنماى هر سبيل * نزد وى كرد از ره رأفت گسيل دست دادستت چو توفيق خداى * مى مزن بر اين سعادت پشت پاى خوش رسيدستى كنون بر تير حق * خويش را از جان نما نخجير حق تا كه صيدت حور وغلمانها شوند * پاى بست قيد تو جانها شوند
(١١٩)