دور در علم و عمل جايز شده است * و اندر اين دورش تسلسل آمده است علم آن باشد كه باز آرد عمل * نى غرور ونخوت وكبر ودغل علم از دراعه ودستار نيست * سالكي دست آر كش او زار نيست از بيان آن امام راستين * خوش فرا بنگر كه يا بى راه دين گفت بنگر من لدينه صائنا * ولنفسه في الامور حافظا من يخالف نفسه فيما هواه * امر مولاه يتابع في هداه للعوام أن يقلدوه في * دينهم إذ هو بالعهد وفى (1) عالمى كو كرد حفظ نفس ودين * دين مردم را سزد گردد امين كه مخالف گشت با نفس و هوا * پس موافق بايدش خلق خدا برد چون فرمان مولى را به جان * بنده بايد گرددش خلق جهان ليك آن عالم كه باشد دزد راه * دين مردم را چسان گردد پناه (نكته) اى بسا دانا كه نادان زوست به * وى بسا شهرى وبدتر زاهل ده گفت پيغمبر ز ده دورى كنيد * زانكه در ده جهل مى گردد مزيد پس هر آن شهرى كه جهل آرد ده است * ده كه علم افزايد از وى بس به است ليك آن علمي كه بردارد حجاب * نه حجاب افزايد از كبر وعجاب علم كامد فائده اش كبر وغرور * كى ز وى قرب خدا يابد ظهور علم بايد كاورد عجز ونياز * عزلت وخلوت به حق از بهر راز (بيان عزلت معنوى) نيست عزلت كنج غار وشام تار * عزل دل از ما سوى عزلت شمار
(١٠٦)