رفت و شد با اكبر و اصغر رفيق * به بر اين توفيق كارد اين طريق پير بى توفيق خذلاني شود * طفل با توفيق ربانى شود بار الها از در توفيق خويش * پيش خوانم هر زمان از پيش بيش خود دو سالم بيش تا پنجاه نيست * پنج ده را در دلم پنج آه نيست خود گرفتم پنجهء ديگر مرا * عمر باشد كه نباشد اين رجا كى توان كردن تلافى گناه * گرنه بارايد به روى بار آه اين دل از بيم گنه پر آه كن * خود منيب اين مذنب واواه كن آه آه از توشهء كم راه دور * آه از تاريكى و تنگى گور آه از آن برزخ دور و دراز * كه بود بر مؤمن عاصى گداز آه از آن شرمسارى عمل * كه نبخشد سود تدبير و دغل آه از آن حيرانى صحراى حشر * آه از آن مستى صهباى حشر آه از سوز و تاب آفتاب * كه كند بريان دل و جان را كباب بار الها دست گيرى كن مرا * رفته كار از دست و افتادم ز پا باز گويم از غضبهاى إله * كه بود پنهان در اصناف گناه عابدى مغضوب شد كاندر نماز * مرغى از اطفال نرهانيد باز طفلكان از مرغ كندى بال و پر * مرغ هي فرياد زد أين المفر عابد اندر ذكر صوري بى خيال * غافل از معنى ذكر و روح حال ظالمى نرهانى ار از ظلم گر * چيست فرق دزد يا از دزد خر و آن دگر زن رفت در نار سعير * كه نموده گربه اى حبس و حصير (1) نه طعامش داد و نى كردى رها * تا كند در ارض آزادى چرا تا كه اندر حبس مرد آن بسته لب * شد قرين آن زن به زوجهء بو لهب
(١٢١)