پنجم در دلت مى گذرانى: (خدا بزرگتر از آن است) كه به جوهر و عرض بودن توصيف شود، تا در چيزى حلول كند يا چيزى در او حلول كند. در تكبير ششم در دلت مى گذرانى: (خدا بزرگتر از آن است) كه هر چه بر موجودات حادث (پديد آمده) روا بدانى، چون نابودى و جابجايى و دگرگونى از حالتى به حالتى، بر او نيز روا دارى. و در تكبير هفتم، اينكه حواس پنجگانه او را دريابد.
پس حقيقت كشيدن گردن در كوع آن است كه در دلت بگذرانى: به تو ايمان آوردم، حتى اگر گردنم را بزنى.
و در سر برداشتن از ركوع هنگامى كه مى گويى: " خدا به آن كه او را مىستايد، گوش مى دهد، سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است "، حقيقتش اين است: كسى كه مرا از عدم به وجود آورد و حقيقت سجده نخست آن است كه در حال سجده در دلت بگذرانى: مرا از آن (زمين) آفريدى و حقيقت سربرداشتن: و مرا از آن خارج كردى و سجده دوم:
و مرا به آن باز مى گردانى و در سر برداشتن (دوم) به دلت مى گذرانى: و بار ديگر مرا از آن خارج مى كنى.
و حقيقت نشستن بر سمت چپت و بلند كردن پاى راستت و افكندن آن بر پاى چپت اين است كه به دلت مى گذرانى: خدايا همانا من حق را بر پا كردم و باطل را ميراندم. و حقيقت تشهدت: نو كردن ايمان و بازگشت به اسلام و اقرار به خيزش پس از مرگ است و حقيقت سلام دادنها: بزرگداشت پروردگار سبحان و بزرگ دانستن او از هر چه ستمكاران مى گويند و كجروان توصيف مى كنند. و حقيقت گفته ات:
" سلام بر شما و نيز رحمت و بركات خداوند " ترحم از خداوند سبحان است، يعنى: اين (نماز) امانى براى شما از كيفر روز قيامت است.
سپس امير مؤمنان فرمود: اگر كسى حقيقت نماز را اين گونه نداند،