دعوت مأمون از امام مأمون ابتداء از امام محترمانه دعوت كرد كه همراه با بزرگان علويان به مركز خلافت بيايد، ولى آن حضرت از قبول دعوت مأمون خوددارى ورزيد، ولى اصرار و تأكيدهاى فراوانى صورت گفت و مراسلات و نامه هاى متعددى رد و بدل شد، تا سر انجام به قهر و اجبار بعد از مسافرتى به مكه امام همراه با جمعى از خاندان ابى طالب به طرف مرو حركت كرد.
مأمون به " جلودى " و يا به نقل ديگر " رجاء بن ابى ضحاك " كه مأمور آوردن و همراهى كاروان شده بودند، دستور داده بود كه به هيچ وجه از حفظ احترام و تكريم كاروانيان، و به خصوص امام (عليه السلام) خوددارى ننمايد، اما ايشان براى آگاهى مردم آشكارا از اين سفر اظهار نا خشنودى مىنمود.
روزى كه مىخواست از مدينه حركت كند خاندان خود را به دور خود گرد آورد و به آنان دستور داد تا گريه نمايند و فرمود: " من ديگر به ميان خانواده ام بر نمىگردم " (1)، آنگاه وارد مسجد پيامبر گرديد تا با پيامبر وداع كند، چندين بار وداع كرد و باز به سوى قبر بازگشت و با صداى بلند گريه نمود.
مخول سجستانى گويد: " در اين حال خدمت ايشان شرفياب شده و سلام كردم، و سفر بخير گفتم، فرمود: مخول مرا خوب ببين كه از كنار جدم دور مىشوم و در غربت جان مىسپارم و در كنار هارون دفن مىشوم ". (2)