عرش رحمان بود اين روضه سلطان خراسان اى شه طوس كه سلطان سرير دو سرائى * ما سوى الله همه ظل تو و تو ظل خدائى تا خلائق همه در روى تو بينند خدا را * پرده بردار كه بى پرده خدا را بنمائى پرده بردار حرم سر عفاف ملكوتى * آيه رحمتى از صنع سماوات علائى خازن مخزن اسماء تعالى و تقدس * والى ملك قدر منشى ديوان قضائى ثقل اكبر كه به فرمان نبى تا لب كوثر * در ميان تو و قرآن به خدا نيست جدائى نظرى هم به گدائى چو من خاك نشين كن * اى كه در پاد سهى صاحب ايوان طلائى به گدا قدر بيفزايد و از شاه نكاهد * گاه گاهى كه كند شاه نگاهى به گدائى عرش رحمان بود اين روضه سلطان خراسان * پاى بر عرش خدا هشته اى اى دوست كجائى در حريم حرم زاده موسى به ادب رو * نزنى تا به سر و دوش ملائك سر پائى زان كه در بارگه اقدس سلطان سلاطين * خالى از فوج ملائك نبود گوشه و جائى آمدم قبر تو بوسيدم و رفتم به اميدى * كه شب اول قبرم تو به ديدار من آئى زهر با طبع لطيف تو چنان كرد كه فردا * تاج خونى كفنان، افسر شاه شهدائى واى فرداى " رياضى " اگرش دست نگيرى * اى كه خود دست خدا و پسر دست خدائى " رياضى يزدى "
(٤١٥)