تو زمزمى و تو حجرى، تو ركنى و تو مقامى غنى به كعبه ببالد فقير سوى تو آيد * فداى خاك تو گردم كه حجة الفقرائى بعيد نيست خراسان اگر به كعبه ببالد * تو هم صفات خدا، هو تو كعبه، هم تو منائى بلى كه آيه تطهير شد به شأن تو نازل * از آن كه مظهر حقى و مستحق ثنائى تو زمزمى و تو حجرى، تو ركنى و تو مقامى * بيا به دور تو گردم، تو مروه اى، تو صفائى خوش آن كه جاى حجر خاك آستان تو بوسد * تو بنده اى نه خدائى، نه از خدا تو جدائى مشيت ازلى بود تا به شهر خراسان * ز جور كينه مأمون شهيد زهر جفائى ميان حجره چنين گفت كاى صبا به مدينه * بگو بنور دو چشمم عزيز من تو كجائى تقى بيا دم مردن به شهر طوس غريبم * در انتظار تو باشم كه كى ز در تو در آئى منم گداى تو (صالح) كه غرق بحر گناهم * چه مىشود دم مردن دمى كنار من آئى
(٤١١)