موجودات، كه با چشم ظاهرى ديده مىشوند، وجود دارد، مضافا آن كه او برتر از آنست كه با چشمى ديده شود، يا وهمى او را احاطه نمايد، يا عقلى او را بيابد.
آن مرد گفت: حدود او را براى من تبيين كن، فرمود: او حدى ندارد، گفت: چرا اين گونه است؟ فرمود:
زيرا هر چيز محدود متناهى است، و هر گاه محدوديت احتمال داده شود، احتمال زيادتى در او مىرود، و هر گاه احتمال زيادتى وجود داشته باشد، احتمال كاستى نيز وجود دارد، پس او نا محدود، و غير قابل افزايش، و بدون كاستى، و غير قابل تجزيه بوده، و مورد تو هم قرار نمىگيرد.
(7) كلام آن حضرت در دليل حادث بودن جهان مردى نزد ايشان آمد وگفت: اى پسر پيامبر چه دليلى بر حادث بودن جهان وجود دارد؟ فرمود:
تو نبودى و بوجود آمدى، و مىدانى تو خود را ايجاد نكرده اى، و نيز آنان كه مانند تو هستند تو را موجود نساخته اند.
(8) كلام آن حضرت در بودن و جاى او مردى نزد آن حضرت آمد و پرسيد: من سؤالى را از تو مىنمايم كه اگر به