پس از اين نامه معاويه نامه تهديد آميزى به امام نوشت و او را از مخالفت با خود برحذر داشت و در برابر به امام وعده داد كه اگر خلافت معاويه را بپذيرد پس از أو مقام خلافت به امام واگذار شود، ولى امام به تهديدهاى أو اعتنائى نكرد و در پاسخ بد درست انديشى و پافشارى در جنگ پرداخت.
اين آخرين نامه اى بود كه بين امام و معاويه مبادله شد و پس از آن معاويه دانست كه نيرنگهايش اثرى نخواهد داشت و اشتباهكاريهاى سياسي أو سودى نخواهد بخشيد، و دانست كه امام آماده جنگ است و ناگزير أو هم براى جنگ مهيا شد و به تهيه وسائل نبرد پرداخت.
اعلام جنگ در مباحث گذشته دانستيم معاويه مى خواست با نيرنگهايش امام را از صحنه خارج سازد، ولى پس از عدم موفقيت در آن راهها دانست بهترين راه براى حصول آرزوهاى طلائى اش اعلان جنگ است، كه اگر اين اقدام را صورت ندهد فرصتى برايش باقى نمى ماند، ضمن آنكه امورى چند أو را بر اين كار وادار كرد:
1 - أو پيوندى محكم با بزرگان عراق و سرداران سپاه اسلام و رؤساى قبائل برقرار كرد بود، و دين و دل آنان را با پول اندكى خريد و به وعده هاي فراوان و پوشالى اميدوار شان ساخت، و آنان نيز در نهان به أو قول همكارى با أو و نيز خيانت به امام را داده بودند، و دليل اين جريان بخشنامه هائى است كه معاويه به كارگزاران خود نوشت و آنان را به