در پى اين جريان ابن عباس نامه اى به امام نوشت و آن حضرت را به جنگ به امام برانگيخت.
جنگ سرد ميان امام و معاويه امام نامه ديگرى به معاويه نوشت و او را دعوت به قبول بيعت و اطاعت از مقام خلافت كرد و از او خواست كه همچون ديگر مسلمانان در دائره مجتمع اسلامي قرار بگيرد، در اين نامه امام اشاره كرد كه مقام خلافت مقام والائى است كه در انحصار خاندان پيامبر مى باشد و هيچ كس حق احراز آن را ندارد، و نيز راز سكوت و تسليم خاندان پيامبر در مسأله غصب خلافت را اين گونه بيان داشت، كه علت خاموشى ما ترس از پراكندگى امت بود و براى نگاهدارى جامعه اسلامى و اعلام كلمه توحيد به اين تجاوز تلخ تن در داديم.
معاويه در پاسخ امام دوباره دست به فريب و نيرنگ زد و ضمن اعتراف به حقوق خاندان پيامبر و اين كه مردم حق آنان را نشناختند گفت:
گروهى شايسته از قريش و انصار و ديگران امر خلافت را به قريش واگذاردند در صورتى كه اصحاب شايسته و نيكوكار پيامبر همگى با امير المؤمنين بودند و به خلافت أبو بكر راضى نشدند، از سخنان شگفت آور معاويه آن بود كه در اين نامه ذكر كرد كه اگر مى دانستم تو در حفظ امت از من ورزيده تر و به اداره امور آگاه تر و در سياست چيره دست ترى و بهتر مى توانى منافع مردم را حفظ كنى، كار خلافت را پس از پدرت به تو وا مى گذاردم.