لمعه اى از پرتو روى نكويش (والضحى) تار مويش لام (والليل إذا يغشى) شده از نگاه چشم مستش حور حيران در قصور قهرمان (يعمل الجهر و ما يخفى) شده بر دم عيسى دميده تا مسيحا دم شده دست موسى را گرفته تا يد بيضا شده همچو جدش مصصفى پيشانى نورانى اش نقش نور (سبح اسم ربك الاعلى) شده همچو بابش مرتضى چون ماه در شبهاى تار نوربخش بى چراغان شب يلدا شده خوان جودش (ربنا انزل علينا مائده) نان بى من واذايش (من والسلوى) شده طاق ابروى خمش، بر آن خم ابر و قسم در ره معراج ما چون (مسجد الاقصى) شده نسل پاك احمد و حيدر حسين است وحسن اين دو دريا بار ديگر باز يك دريا شده جاى پيغمبر حسن، جاى على باشد حسين زين دو نور انوار نيكان جهان انشا شده هر كه در حسن حسن حسن خداوندى نديد روز ديد از ديدن دادار نابينا شده (فكرت خراسانى)
(٣٨١)