خيانتى ديگر حادثه اسف بار ديگرى نيز به وقوع پيوست، امام فرماندهى از قبيلهء كنده را به همراه چهار هزار نفر به انبار فرستاد تا در آنجا فرود آمده و تا رسيدن دستور منتظر باشد، معاويه كه از جريان با خبر شد پيكى را نزد أو فرستاد كه اگر بسوى ما بيائى فرماندهى يكى از نواحى شام يا عراق را به تو وا مى گذاريم و پانصد درهم نيز برايش فرستاد، فرماندهء خائن به همراه دويست نفر از نزديكانش به معاويه پيوست، امام پس از شنيدن اين خبر براى مردم سخن گفت و بى وفائى و خيانت كار بودنشان را متذكر گرديد، و خبر داد كه فرد ديگرى را مى فرستم أو نيز خيانت مى كند، آنگاه مردى از قبيلهء بنى مراد را با چهار هزار نفر گسيل داشت و در حضور مردم أو را سوگند داد كه خيانت نكند، فرمانده مرادى به انبار كه رسيد همان وعده ها أو را نيز فريب داد و راه سپاه كفر را پيش گرفت، اين گونه خيانتها ديگر روحيه اى براى سربازان باقى نگذارد و زلزله اى در بنيان لشكر پديد آورد.
پيامدهاى تلخ حوادث سپاه امام آن قدر به پستى گرائيد كه از هر گونه گناه و تباهى پروا نداشتند، اين امور پيامد خيانت رهبران لشكر بود كه به وقوع پيوست:
1 - غارت اردوگاه امام: آنان آنچنان به پستى گرائيدند كه اموال يكديگر را به غارت مى بردند و حتى وسائل و اثاثيهء امام را به يغما بردند، و بنابر آنچه در بعضى از كتب تاريخى آمده حتى فرشى كه امام بر روى آن