مسأله 2372 - دخترى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت خود را تشخيص مىدهد، اگر بخواهد شوهر كند، بنابر اقوى اجازه پدر يا جد پدرى لازم نيست، هر چند كه بهتر آن است كه بدون نظر و اجازه آنها اقدام به ازدواج نكند، ولى ازدواج باكرهاى كه به حد رشد و تشخيص مصلحت نرسيده است، بدون اجازه پدر يا جد صحيح نيست.
مسأله 2373 - اگر پدر و جد پدرى غائب باشند، به طورى كه نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد لازم نيست از پدر و جد پدرى اجازه بگيرند و همچنين از ازدواج با كسى كه با دختر كفو است، را شرعا و عرفا منع كنند و دختر احتياج به شوهر كردن داشته باشد و نيز اگر دختر باكره نباشد، در صورتى كه بكارتش به واسطه شوهر كردن از بين رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نيست.
مسأله 2374 - اگر پدر، يا جد پدرى براى پسر نا بالغ خود زن بگيرند پسر بايد بعد از بالغ شدن، خرج آن زن را بدهد.
مسأله 2375 - اگر پدر، يا جد پدرى براى پسر نا بالغ خود زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته، مديون مهر زن است و اگر در موقع عقد مالى نداشته پدر يا جد او بايد مهر زن را بدهند.
عيبهائى كه بواسطه آنها مىشود عقد را به هم زد مسأله 2376 - اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از اين هفت عيب را دارد مىتواند عقد را به هم بزند:
اول: ديوانگى، دوم: مرض خوره، سوم: مرض برص (پيسى).
چهارم: كورى،