صيغه كند، بعد از آن كه از او جدا شد، شوهر اول نمىتواند او را عقد كند.
دوم: شوهر دوم بالغ و با او نزديكى و دخول كند و بنابر اقوى بايد نزديكى از جلوى زن صورت بگيرد ولى انزال، لازم نيست.
سوم: شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد.
چهارم: عده طلاق يا عده وفات شوهر دوم تمام شود.
طلاق خلع مسأله 2523 - طلاق زنى را كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به شوهر مىبخشد كه طلاقش دهد، طلاق خلع گويند.
مسأله 2524 - اگر شوهر بخواهد صيغه طلاق خلع را بخواند چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد، پس از آن كه مهر خود را به شوهر بخشيد بدون فاصله شوهر مىگويد: زوجتى فاطمة خالعتها على ما بذلت هى طالق (يعنى زنم فاطمه را طلاق خلع دادم، او رها است).
مسأله 2525 - اگر زنى كسى را وكيل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان كس را وكيل كند كه زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وكيل، صيغه طلاق را اين طور مىخواند:
عن موكلتى فاطمة بذلت مهرها لموكلى محمد ليخلعها عليه. پس از آن بدون فاصله مىگويد: زوجة موكلى خالعتها على ما بذلت، هى طالق. و اگر زنى كسى را وكيل كند كه غير از مهر چيز ديگرى را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد وكيل بايد به جاى كلمه (مهرها) آن چيز را بگويد، مثلا اگر صد تومان داده بايد بگويد: بذلت مأة تومان. در صورتى كه زن معين باشد بردن نامش در اينجا و در طلاق مبارات لازم نيست و همين قدر كه او را در نظر بگيرد، كافى است.