جعل رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم طلاق نسائه بيد علي أمير المؤمنين في حياته وبعد مماته رواه جماعة من أعلام العامة في كتبهم:
فمنهم الفاضل المعاصر الأمير أحمد بن حسين البريانوي بهادر خان الحنفي في " تاريخ الأحمدي " (ص 182 ط بيروت) قال نقلا عن " روضة الأحباب ":
ونيز در آن كتاب است كه: روز ديگر غنچه چمن نبوت ورسالت وسرور بوستان نبالت وجلالت وبسالت يعين امام حسن مجتبى را برسم رسالت بخانهء عائشه فرستاد، حسن آمد وگفت: أمير المؤمنين مى فرمايد: بدان خدائى كه بشكافت دانه را وبيافريد آدم فرزانه راكه اگر در زمان به تجهيز سفر مدينه نپر دازى پيغامى به تو بفرستم وتو را تنبيه كنم در امرى كه كيفيت آن را تو نيك دانى. راوى گويد كه:
عائشه در آن وقت سر خويش شانه مى كرد وجانب راست را بافته بود ومى خواست جانب چپ را ببافد، چون حسن مجتبى اين پيغام رسانيد عائشه گيسوى چب را نبافته در زمان از مكان بر خواست وباخواص وخدام خويش گفت كه: بار مرابر راحلهء من نهيد وبه كارسازى سفر مدينه مشغول شويد كه هيچ چاره جز رفتن به مدينه ندارم وكمال اضطراب در بشرهء وى ظاهر شد.
زنى از نساء بصره با عائشه گفت: يا أم المؤمنين عبد الله بن عباس نزد تو آمد وهمچنين پيغام رسانيد وتو سخن با او بلند گردانيدى كه ما همهء آواز تو را در حين مقاولهء مجادلهء با او بشنيديم چنانچه وى به غضب بر خاست واز اين خانه بيرون رفت وپدر اين جوان يعنى أمير المؤمنين على نزد تو آمد با تو سخن راند هيچ اقبال به قول او ننمودى اكنون چه افتاد كه به قول پسر او اين همه اضطراب دست داد؟