شايد امام گفتارش با " ابن عرفه " به اين معنا اشاره كرده باشد، كه از ايشان پرسيد: اى پسر رسول خدا به چه انگيزه اى وارد ماجراى ولايتعهدى شدى؟ فرمود: به همان انگيزه اى كه جدم على (عليه السلام) را وادار به ورود به شورا نمود.
گذشته از اينها امام در ايام ولايتعهدى چهره واقعى مأمون را به همه شناساند و اهداف او را از اين كار برملا ساخت.
ضمن آن كه عكس العملهاى ايشان در بر خورد با مأمون نشانگر آنست كه ايشان تمايلى به پذيرش آن نداشتند، خروج با اكراه از مدينه، عدم آوردن اهل بيت و فرزند، و گفتار ايشان در نيشابور، همگى حاكى از اكراه ايشان به پذيرش اين مقام است.
شرائط خاص فرهنگى جامعه آن روز، و موضع امام در برابر آن با اين كه اسلام در عصر پيامبر از محيط حجاز بيرون نرفت، ولى چون زير بنائى محكم و استوار داشت، بعد از رحلت ايشان به سرعت رو به گسترش نهاد، آنچنانكه در مدت كوتاهى سراسر دنياى متمدن آن عصر را فرا گرفت و باقيمانده تمدنهاى پنجگانه عظيم روم، ايران، مصر، يمن، كلده و آشور را در كوره داغ خود فرو برد، تا آنچه خرافه وظلم و انحراف و فساد و استبداد بود، بسوزد، و آنچه مثبت و مفيد بود زير چتر تمدن شكوهمند اسلامى با صبغه الهى و توحيدى بماند.
طبيعت علم دوستى اسلام سبب شد كه به موازات پيشرفتهاى سياسى و عقيدتى در كشورهاى مختلف جهان، علوم و دانشهاى آن كشورها به محيط جامعه اسلامى راه يافت و كتب علمى ديگران، از يونان گرفته تا مصر، و از هند