- ف - كه تصنيف فقير مشتمل بر آثار و اخبارى است كه به كرات و مرات گوشزد اهل معنى شده خصوصا كه خود را داخل اهل معنى مىدانند ديگر مجرد ذكر اخبار و آثار دليل چيزى نمىشود تا كسى بر همان اكتفا تواند نمود زيرا كه دليل نقلى صرف محال است چنان كه علما به آن تصريح نموده اند بلكه اخبار و آثار كه از جمله نقل اند به ضم مقدمات عقليه دليل مىشوند و ظاهر است كه تحصيل مقدمات عقليه و تأليف و تركيب آن به مقدمات نقليه به تصرف عقل و نظر مىشود و اگر آنچه فقير در رد كتاب ميرزاى مخدوم نوشته زاده طبع فقير نباشد بلكه سخنان كهنه ديگران باشد لازم مىآيد كه سخنان ميرزاى مخدوم كهنه تر باشد و هر گاه ميرزاى مخدوم سخنان كهنه تر را كه بزعم خدام متقدمين علماى شيعه به اخبار و آثار دفع كرده اند در مقام رد بر متأخرين علماى شيعه مذكور سازند و آن را تصنيف نام نهند به طريق اولى فقير را نيز رسد كه سخنان كهنه و اخبار و آثار شيعه را در رد سخنان او مذكور سازد و تصنيف نام نهد اما حال نه بر آن وجه است كه خدام تصور نموده اند بلكه اگر طالب عالم صاحب تتبع نظر در تصنيف ميرزاى مخدوم اندازند داند كه آن مردود مطرود به مقتضاى طبع يا بواسطه مصلحت جذب قلوب روميان به جانب خود چه مقدار فكر دقيق تازه در آن كتاب دارد ولهذا در ميان علماى روم متداول شده و مردى كه از مكه به هند مىآمده اند تا الحال قريب به صد نسخه از آنجا آورده اند و علماى هند آن را از همديگر مىربايند و همچنين آن كس كه كتب متقدمين امامية ديده باشد و نظر بر آن كتاب فقير اندازد و اندك فهم و معرفتى داشته باشد مىداند كه فقير نيز در آن تأليف چه جفا كشيده و تصرفات خاصه فقير در آنجا چند و چون است و مرحوم شيخ مبارك كه دانشمند زمان خود بود و تتبع كتب شيعه نموده و كتاب ميرزاى مخدوم را نيز داشت چون مطلع شد كه فقير بر آن رد مىنويسم مجال نداد كه بر بياض رود روز بروز نسخه مسوده آن را از فقير مىگرفت و به كاتب خود مىداد كه بنويسد و مىگفت اگر توفيق بياض شود يك بار آن را نيز
(٨٩)