با چنين ننگى كه براى خود خريديد، چرا نگرييد، ننگى كه با هيچ آبى شسته نخواهد شد، چه ننگى بدتر از كشتن پسر پيامبر و سيد جوانان اهل بهشت، مردى كه چراغ راه شما و ياور روز تيره شما بود، بميريد، سر خجالت را فرو بيفكنيد، يكباره گذشته خود را بر باد داديد و براى آينده هيچ چيز بدست نياورديد، از اين پس بايد با خوارى و سرشكستگى زندگى كنيد، زيرا شما خشم خدا را براى خود خريديد، كارى كرديد كه نزديك است آسمان بر زمين افتد و زمين بشكافد و كوهها درهم بريزيد.
مى دانيد چه خونى را ريختيد، مى دانيد اين زنان و دختران كه بى پرده در كوچه و بازار آورده ايد چه كسانى هستند، مى دانيد جگر پيامبر خدا را پاره كرديد، چه كار زشت و احمقانه اى، كارى كه زشتى آن سراسر جهان را پر كرده است، تعجب مى كنيد كه از آسمان قطره اى خون بر زمين نمىچكد، اما بدانيد كه خوارى عذاب رستاخيز سخت تر خواهد بود، اگر خدا هم اكنون شما را به گناهى كه كرديد نمى گيرد، آسوده مباشيد، خدا كيفر گناه را به سرعت نمى دهد، اما خون مظلومان را هم بى كيفر نمى گذارد، خدا حساب همه چيز را دارد ".
خطبه حضرت زينب (عليها السلام) در كاخ يزيد به دستور يزيد كاروان اسيران به همراه سرهاى شهيدان به شام فرستاده شد، آن روز شهر دمشق غرق شادى و سرور به مناسبت پيروزى يزيد بود، آنان كاروان اسيران را از دروازه شهر تا كاخ يزيد بدرقه كردند، اسيران وارد كاخ شدند، در حالى كه بزرگان كشور و نمايندگان بعضى از كشورهاى خارجى در آن حضور داشتند.