ابن زياد مى خواست وانمود كند كه هر كس بر حسب ظاهر در جبهه نظامى شكست بخورد، رسوا شده است زيرا اگر أو به حق بود در جبهه نظامى غالب مى شد، حضرت زينب كه ديدگاه أو را خوب مى دانست، با اين سخنان اعلام كرد كه معيار شرف و فضيلت، حقيقت جويى و حقيقت طلبى است، نه قدرت ظاهرى، و كسى كه در راه خدا شهيد شده رسوا نمى شود، بلكه رسوا كسى است كه ظلم و ستم كند و از حق منحرف شود.
خطبه حضرت زينب (عليها السلام) در كوفه كوفه مركز حكومت حضرت على (عليه السلام) و مركز شيعيان آن حضرت بود، مردم كوفه اگرچه خواهان حكومت عدل اسلامي هستند ولى طالب زندگى مادى و ثروت و رياستند و نمى خواهند بدنبال چيزى روند كه با منافعشان در خطر است.
پسر پيامبر خدا را با شور و حرارت به شهر خود دعوت كردند، ولى آنگاه كه بسوى آنان آمد و دعوتشان را پذيرفت به خاطر ترس از حكومت، پسر پيامبرشان را يكه و تنها در آن وادى مرگبار رها ساختند، أو را بسوى خود فرا خواندند ولى آنگاه كه بسويشان آمد كمر به قتل أو بستند و خون پاكش را بر زمين ريختند.
اين اولين خيانت ايشان نبود، با پدرش على مرتضى (عليه السلام) و برادرش حسن مجتبى (عليه السلام) نيز چنين كردند، تا آنجا كه على (عليه السلام) آروزى مرگ خود را كرد و از خداوند خواست حجاج بن يوسف ثقفي را بر ايشان