حضرت واقع شد، امام خونها را با دستش جمع كرد و بسوى آسمان پرتاب كرد و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
خداوندا! من بسوى تو شكايت مى كنم آنچه نسبت به پسر دختر پيامبرت اعمال مى شود، خدايا يكايك آنان را نابود ساز، و آنان را با پراكندگى بقتل برسان، و هيچ يك از آنان را باقى مگذار.
(37) دعاى آن حضرت بعد از آنكه بسوى ايشان تيراندازى كردند از مسلم بن رباح نقل است كه گفت: با آن حضرت در روز عاشورا بودم، تيرى را بسوى چهره ايشان پرتاب كردند، به من فرمود: اى مسلم دستت را نزديك آور، دستم پر از خون شد، فرمود تا در دست ايشان بريزم، آن حضرت خونها را بسوى آسمان پرتاب كرد و فرمود:
خداوندا! از خون پسر دختر پيامبرت خونخواهى كن.
مسلم گويد: قطره اى از آن خون به زمين بازنگشت.
(38) دعاى آن حضرت هنگاميكه از اسب بر روى گونه راستش بر زمين افتاد بنام خدا و به ياد او و بر راه پيامبر خدا.