كسى مواظب حالشان باشد، نه سرپرستى از مردانشان آنان را همراهى كند؟ مردم از اين سو و آن سو براى نظاره آنان فراهم شوند؟!
اما از كسى كه سينه اش از بغض ما آكنده است جز اين چه توقعى مى توان داشت؟ مى گويى كاش پدرانم كه در جنگ بدر كشته شدند اينجا بودند، و هنگام گفتن اين جمله با چوب به دندان پسر پيغمبر مى زنى؟ ابدا به خيالت نمى رسد كه گناهى كرده اى و منكرى زشت، مرتكب شده اى چرا نكنى؟
تو با ريختن خون فرزندان پيغمبر و خانواده عبد المطلب كه ستارگان زمين بودند دشمنى دو خاندان را تجديد كردى، شادى مكن، چه، به زودى در پيشگاه خدا حاضر خواهى شد، آن وقت است كه آرزو مى كنى كاش كور و لال بودى و اين روز را نمى ديدى، كاش نمى گفتى: پدرانم اگر در اين مجلس حاضر بودند از خوشى در پوست نمىگنجيدند.
خدايا خودت حق ما را بگير و انتقام ما را از آنكه به ما ستم كرد، بستان.
به خدا پوست خود را دريدى و گوشت خود را كندى.
روزى كه رسول خدا و خاندان أو و پاره هاي تن أو در سايه رحمت خدا آرميده باشند، تو با خوارى هرچه بيشتر پيش أو خواهى ايستاد، آن روز روزى است كه خدا وعده خود را انجام خواهد داد، اين ستمديدگان را كه هر يك در گوشه اى به خون خود خفته اند، گرد هم خواهد آورد، أو خود مى گويد: مپنداريد آنان كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند، نه، آنان زنده اند و از نعمتهاى پروردگار خود بهره مند مى باشند.
اما آن كس (معاويه) كه تو را اين گونه بناحق بر گردن مسلمانان سوار