را مسئول اعمال خود معرفى مى كردند.
يكى از جلوه هاي برخورد اين دو طرز تفكر هنگامى بود كه بازماندگان كربلا را وارد كاخ ابن زياد كردند، أو ديدارى عمومى ترتيب داد و دستور داد سر امام حسين (عليه السلام) را در برابر أو گذارده، آنگاه زنان و كودكان آن حضرت را وارد كاخ نمودند.
حضرت زينب در حالى كه كم ارزش ترين لباسهاى خود را به تن داشت و زنان و كنيزان اطراف أو را گفته بودند به صورت ناشناسى وارد شد و بى اعتنا در گوشه اى نشست، ابن زياد چشمش به أو افتاد و پرسيد: اين زن كه خود را كنار كشيده و ديگر زنان گرداگرد أو هستند، كيست؟
حضرت زينب پاسخى نگفت: ابن زياد سؤالش را تكرار كرد، يكى از كنيزان آن حضرت را معرفى كرد، ابن زياد رو به ايشان كرد و گفت: سپاس خداى را كه شما را رسوا گردانيد و كشت و دروغهايتان را آشكار ساخت.
حضرت زينب پاسخ داد: سپاس خداى را كه به واسطة پيامبرش ما را گرامى داشت و از پليدى پاك گردانيد، تنها فاسق رسوا شده وبدكاره دروغ مى گويد، الحمدلله كه ما اين گونه نيستيم و ديگران اين گونه مى باشند.
ابن زياد گفت: ديدى خداوند با خاندانت چه كرد؟ آن حضرت گفت: جز زيبائى نديدم، آنان كسانى بودند كه خدا مقدر ساخته بود كشته شوند و آنها هم مردانه به خوابگاه خود رفتند و به زودى خداوند تو و آنان را در روز قيامت روبرو مى كند و از تو بدرگاه خدا شكايت و دادخواهى مى كنند، اينك بنگر كه آن روز چه كسى پيروز خواهد شد، مادرت به عزايت بنشيند اى پسر مرجانه.