پادشاه تقويت جانب شيخ نمود و مير غياث الدين به اهانت از مجلس بيرون رفت بعد از چند روزى استعفا و رخصت معاودت شيراز حاصل نمود و به تصديق شيخ على منصب صدارت به مير معز الدين اصفهاني و بعد از او به مير اسد الله مرجوع گرديد و او را دو پسر بود مير سيد على صدر كه آخر الامر از صدارت استعفاء و اختيار توليت روضه رضوية نمود و مير عبد الوهاب وايشان در ايام حيات والد ما جد و بعد از آن در تعمير املاك مورثى و احداث املاك جديده زياد كوشيدند و در محل احشام عقيلى و اراضى جلكان و شاه ولى و چمچه گران و لبانستان انهار متعدده از رود خانه برداشتند و به اراضى موات جارى ساختند و رعايا و زارعين از اطراف جمع نمودند و قلعه ها و دهكده ها و بنوارها ساختند و بساتين و باغات مرغوب به عمل آوردند و مال و جهات همه اينها حسب الارقام سلاطين بسيور غال ايشان مقرر بود و از همه جهت معاف و مرفوع القلم بودند و هر يك از حكام و عمال كه با اين سلسله عليه در مقام معارضه و كجاكجى پى در آمدند به مضمون حديث " نحن بنو عبد المطلب ما عادانا بيت الا وخرب، ولاعا وانا كلب الا وجرب " منكوب و مخذول گرديدند " أقول: يكشف عن بعض ما ذكرها ما ذكره القاضى في المجالس، في أواخر المجلس السابع، في ترجمة الامير غياث الدين منصور الشيرازي بهذه العبارة: " مدتى منصب و در مرتبه ثانى كه جناب مجتهد الزمانى شيخ على بن عبد العالي روح الله روحه از عراق عرب متوجه پايه سرير خلافت مصير گشته حكاياتى كه در باب عدم تقيد حضرت مير به احكام شرع اقدس مذكور مىشد وسيله نقار خاطر شريف جناب شيخ بزرگوار شد و بعضى از مفسدان در مقام افساد در آمده مباني نزاع استحكام تمام يافت تا آنكه روزى در مجلس بهشت آئين مباحثه علمى در ميان آمده و بحث به خشونت و نزاع كشيد و شاه دين پناه حمايت مجتهد الزمانى نمود حضرت مير رنجيدند و بعد از
(١٢٨)