از سوى ديگر با احياى تبعيضهاى گوناگون، قبائل را به جان هم مى انداخت، تا از اين رهگذر نيروهايشان را تضعيف كرده و خطرى از ناحيه ايشان متوجه حكومت نگردد.
از جهت ديگر به كمك كارگزاران مزدورش، به جعل حديث و تفسير و تأويل آيات به نفع خود مى پرداخت، و از اين راه به حكومت خود مشروعيت داده و افكار عمومى را تخدير مى كرد.
أو آن چنان بر اوضاع مسلط بود كه بر خلاف صريح قراردادى كه با امام حسن (عليه السلام) بسته بود عمل مى كرد، مثلا در صلحى كه ميان آنان بسته شد شرط شده بود كه شيعيان أمير المؤمنين (عليه السلام) را آزار ندهد و آنها را به قتل نرساند، و حتى نام حجر بن عدى، كه از اصحاب پيامبر وعلى (عليهما السلام) بود، بخصوص قيد شده بود، اما هم چنان كه گفتيم معاويه أو و شش نفر از يارانش را به قتل رساند، و يكى از آنان را ابن زياد در عراق زنده به گور كرد.
قدرت و استيلاى او به جائى رسيده بود كه هرچه مى خواست مى كرد و كسى نبود كه چون و چرا كند.
على بن حسين مسعودى مورخ بزرگ قرن چهارم، بعد از نقل داستانى در زمينه خودكامى معاويه گويد: اطاعت مردم از معاويه و نفوذ امرش به جائى رسيد كه در موقع رفتن به جنگ صفين روز چهارشنبه اى نداى نماز جمعه سر داد و با مردم نماز جمعه خواند، و كسى نگفت كه امروز چهارشنبه است، نماز جمعه چرا (1)؟