به ديگر سرزمينها كه دورتر از مركز حكم و سلطنت عباسى باشد كوچ كنند.
زيرا در سند و هند و شمال افريقا و جبال ديلم و ماوراء النهر و ديگر بلاد اسلامى اينان في الجمله و تا حدى از مزاحمت و مراقبت مستمر حكومت بر خود خلاصى مىيافتند و بعلاوه بعلت انتساب به پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله مسلمانان پاك نهاد به ديده تكريم و احترام به آنها مىگريستند و مقدمشان را گرامى مىداشتند و رواق منظر چشم خود را آشيانه اين سادات عظام مىساختند. آنچه را كه دعبل رحمة الله عليه مىگويد:
لا أضحك الله سن الدهر ان ضحكت * وآل أحمد مغلوبون قد قهروا مشردون نفوا عن عقر دارهم * كأنهم قد جنوا ما ليس يغتفر مبالغه شاعرانه و اغراق نيست و بلكه بيان يك واقعيت مسلم غير قابل انكارى است زيرا همچنان كه سرور آزادگان عالم حضرت سيد الشهداء صلوة الله عليه در آخرين ساعات زندگى فانى اين جهانى به دختر نازنين خود فرمود كه " لو ترك القطا النام " اگر اين جگر گوشكان أمير المؤمنين عليه السلام در وطن اصلى و مولد و منشاء خود امنيت و آرامش احساس مىكردند همانجا مىماندند ولى افسوس كه بقول ابى فراس رحمه الله الارض الا على ملاكها سعة * والمال الا على أربابها ديم و چون بسيارى از سران علويان و طالبيان كه به نقاط دور دست شرق و غرب عالم اسلامى هجرت كرده بودند در سلامت و رخاء عيش و بعضا بعنوان امير و حاكم و يا امام مفترض الطاعة در رأس آن جامعه و در مقام حكومت تامه قرار مىگرفتند (في المثل ادارسه شمال افريقا ومراكش - داعيان طبرستان - سادات رسى يمن كه ائمه زيدي بوده ند - جعفر الملك در هند و در پايان فاطميان در مصر).
بنابراين بنى اعمام آنها با خيال راحت تر و با اميد و آرزوى وصول به آزادى