بأبي أنتم وأمي ونفسي وأهلي ومالى، ذكركم في الذاكرين، وأسماءكم في الاسماء، وأجساد كم في الاجساد، وأرواحكم في الارواح، وأنفسكم في النفوس، فما أحلى أسماءكم، وأكرم انفسكم، وأطيب ذكر كم، وأجل خطركم وأوفى عهدكم، وأصدق وعدكم.
المجدى و آشنائى حقير با آن كتاب و مؤلف بزرگوار آن خوانندگان محترم اجازه فرمايند پيش از ورود به مطلب مقدمه مختصرى را كه ضمنا خالى از بعضى اطلاعات درباره وضع تعليم و تربيت در " خانواده هاى متوسط آخوندى " و نيز برخى از امور اجتماعى " مشهد مقدس " در پنجاه و چند سال پيش، هم نيست به عرض برسانم:
خداى عز وجل همه رفتگان و از جمله پدر اين ضعيف را بيامرزد، كه وقتى كه اولين چاپ كتاب مستطاب " منتهى الامال " تأليف شريف مرحوم مبرور محدث قمى رضوان الله عليه به بازار آمد نسخه از آنرا تهيه و به مادرم أدام الله عزها وعمرها كه سوادى در حد سواد زنان با سواد هم طبقه خود دارد، داد و سفارش كرد كه آنرا بخواند.
مادرم هر روز عصر آن كتاب را به صداى بلند مىخواند تا مرحومان علويه صالحه جده مادريم و خاله مادرم كه آن علويه نيز با ما زندگى مىكرد و معلم قرآن من و خواهر كوچكترم بود.
و ما دو نفر قرآن را در سنين خردسالى از او ياد گرفته و بر او قرائت و به اصطلاح سه بار با او " دوره " كرده بوديم نيز به آن كتاب گوش دهند.
پدرم به اين بنده كه در آن ايام شاگرد سال اول يا دوم دبيرستان بود نيز امر فرمود كه عصرها پس از مراجعت از دبيرستان و انجام تكاليف درسم آن كتاب مستطاب را بخوانم و هر جاى آنرا كه نتوانستم بفهمم و يا بخاطر اشتمال آن بر