پس از آنكه فتوحات اسلامى آغاز شد و ممالك شرقى و غربى يكى پس از ديگرى به ديانت اسلام مشرف مىشدند، عدد موالى بسيار افزايش يافت زيرا قطع نظر از ايجاد بعضى از علائق مذكوره در فوق نسبت به عده اى، علائق و روابط ديگرى از قبيل دوستى - ازدواج - خدمت در دستگاه حكومتى و ديوانى اسلام جلب حمايت و كسب قدرت از طريق فاتحان و امراء لشكر - تعاهد و هم پيمانى براى انجام امور عمرانى و اقتصادى منطقه خاص.
و امثال اين روابط، بسيارى از مسلمين غير عرب و خاصه ايرانيان نيز از طريق " ولاء " به همان قبيله اى كه دوست يا قوم و خويش سببى يا كارفرما مانده لشكر يا هم پيمان آنان منسوب به آن قبيله بود، به همان قبيله وابسته و منسوب مىشدند ولى جزء موالى بشمار مىآمدند و اينان و اعقابشان در اواخر قرن اول و تا اواسط قرن دوم (يعنى تا پايان فتوحات عمل اسلامى در ايران و هند و شمال افريقا و ممالك تحت سيطره روميان) كه در اين زمان ديگر بسيارى از علل وعوامل " ولاء " منتفى شده بود، قشر عظيم و انبوهى از جامعه فعال اسلامى را همين موالى تشكيل مىدادند.
از بزرگان اسلام و مشاهير از تابعين و فقها و محدثين و علماء و شعراء و امراء چون حسن بصرى و عكرمه و نافع و عطاء بن ابى رباح و شعبة بن حجاج و صالح ابن كيسان و حميد الطويل و اعمش و ابو حنيفة و ابن جريج و محمد بن اسحاق و محمد بن عمر واقدى و مدائني و ابو العطاء السندي و طاهر بن الحسين خزاعي همگى از " موالى " هستند از آنجا كه استفاده از ديوان و انتفاع از بيت المال بر پايه انتساب به قبائل و به ترتيب اولويتهاى قبيله اى بود.
پس لازم مىنمود كه نسب هر فرد به قبيله اش (اعم از انتساب واقعى نژادى و يا انتساب ولائى) بطور صحيح و مستندى ثابت و مسجل گردد.