حيدر ميرزا و محافظت تركان محظورى چند بود كه بيم جان بود از خدمت مير التماس نمودم كه مرا از آن خدمت خلاص سازند و خدمت مير فرمودند كه حضرت شاه را با تو انتقاد تمام است اين التماس به درجه قبول نمىافتد بناچار جهت خلاصى خود را بيمار و محنت دار ظاهر ساخت و تا يكسال حال بدين منوال بود و شاه دين پناه از خدمت مير احوال مىپرسيدند و اظهار كلفت از تضييع اوقات سلطان حيدر ميرزا مىنمودند و مير عذر بيمارى مرا مىگفتند تا آنكه بعد از يك سال سيادت و افادت پناه مير فخر الدين سماكى كه از افاضل تلامذه مير غياث الدين منصور بود از سبزوار به اردوى معلى آمد و خواهر زاده او مير محمد مؤمن كه جوانى فاضل بود با او همراه بود پادشاه دين پناه از من مأيوس شده تدريس اردو را به مير فخر الدين عنايت كردند و تعليم سلطان حيدر ميرزا به مير محمد مؤمن و من بعد از اندك وقتى اظهار صحت نموده التماس رخصت زيارت مشهد مقدس و تدريس آنجا نمودم و فرمان عاليشان در باب تدريس و وظيفه من صادر گرديد و مرتبه ديگر بشرف زيارت آن مرقد منور فائز شدم و قرار دادم كه در اين مرتبه ترك درس و بحث علوم عقليه نموده اجتهاد در مسائل شرعيه را نصب العين خاطر سازم.
والد مرحوم نور الله مر قده در حاشيه شرح هدايه فرموده كه " ان في أوان مجاورتنا للمشهد المقدس الرضوي على مشرفها الف سلام وتحية قدم عدة مستعدة من أبناء بعض أفاضل